انکار...

نظرات 3 + ارسال نظر
صغری لکزایی فر جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ب.ظ

چقدر سخت !!!
حرفی برای گفتنم نیست...

از نظر فنی بگو .

جعفر جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ http://dost66.blogfa.com/


درود
خوبین؟
وبتون خیلی باحال و جالب و زیباست
موفق باشید

دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می‌گویم سخن گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شب‌های وصل بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است و آصف ملک سلیمان نیز هم

حافظ
به عمری یک نفس با ماچو بنشینند بنشانند

اگه دوست دارید.
منو با نام
دوست من سلام
لینک کنید و بهم خبر بدید که با چه نامی شما رو لینک کنم
بدرود
[گل]

سلام آقا جعفر.
ممنون از شعر زیبایی که حوصله بخرج دادید و نوشتید. شمارو با همون اسم خودتون لینک میکنم. شما هم منو با اسم خودم لینک کنید. اسمها مهم نیستند.

نیکان شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ب.ظ

mer30.....zibast

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد